کد مطلب:315798 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168

عبد صالح
در لقب چهارم از القاب حضرت در این باره توضیح دادم و در اینجا یك جریان را می آورم كه در آن اشاره ای به عبادت حضرت اباالفضل علیه السلام وجود دارد:

گروهی از قاسم پسر اصبغ بن نباته نقل كرده اند كه گفت: مردی از قبیله ی بنی ابان بن دارم را می شناختم مردی بود كه زیبا و در نهایت سفیدپوستی بود، وقتی او را دیدم كه صورتش سیاه شده بود سبب تغییر هیئت او را جویا شدم و گفتم: «نزدیك بود تو را نشناسم». گفت: «آری در كربلا مردی را كشتم كه خوش سیما و تنومند بود بر پیشانی اش اثر سجده نمایان بود از وقتی كه او را كشته ام تاكنون هر شب كه می خوابم در خواب نزد من می آید و گریبان مرا می گیرد و مرا به طرف جهنم می كشاند و مرا به جهنم می اندازد، من پیوسته داد و فریاد می كنم كه همه ی اهل قبیله فریاد مرا می شنوند».

قاسم گوید: این جریان منتشر گردید زنی از همسایه های وی گفت: آری ما پیوسته فریاد او را می شنویم به گونه ای كه شب خوابمان نمی برد با جمعی از جوانان قبیله نزد زوجه ی او رفتیم و جریان را جویا شدیم. همسرش گفت: «خدا جز او را از رحمت خود نراند، اكنون كه خودش جریان را نقل كرده است، من به شما می گویم كه راست گفته».

قاسم گوید: «آن جوان عباس بن علی علیهماالسلام بوده است.» [1] .

نویسنده كتاب بطل العلقمی بعد از بیان آنكه هر عضوی از بدن عبادتی دارد می نویسد:



[ صفحه 105]



حضرت اباالفضل العباس با همه ی اعضای بدنش خدا را عبادت كرده است زبانش با ذكر و شكر خدا و دعا و استغفار و امر به معروف و نهی از منكر و دعوت به امامت امامش و برادرش امام حسین علیه السلام عبادت خدا می نمود.

پیشانیش اثر سجود در آن نمایان بود. دستانش كه با آن به انواع گوناگون خدا را عبادت می نمود، با آن با اشرار می جنگید و جهاد می كرد و در وقت ذكر آن را بالا می برد و در وقت بخشش و ركوع و سجود آنها را باز می كرد و می گسترد، در راه خدا از مچ دست قطع گردید.

و سر مبارك با عمود آهنین منشق گردید واین عبادت آن بود.

عبادت پاهای مباركش این بود كه در هر عبادتی از آن استفاده می نمود و برای كارهای خیر از آن بهره می برد و با آن به جهاد می پرداخت و برای تشنه كامان به وسیله آن آب می آورد و آخرین عبادتی كه با آن انجام داد، در كنار نهر علقمه بود كه با سر شكافته و دست های بریده در حال جان دادن، آن را به زمین می سایید.

عبادت صورت مباركش این بود كه خونی كه در راه خدا از او می رفت بر آن جاری و سرازیر بود.

عبادت سینه ی مباركش این بود كه شمشیرها و نیزه ها و تیرها آن را قطعه قطعه نمودند و همچنین بقیه ی اعضای بدنش كه درباره اش نوشته اند هر طرفی را كه بلند می كردند طرف دیگر می افتاد. [2] .


[1] ابصارالعين، ص 32؛ بحارالانوار، ج 45، ص 308، در اينجا نام حضرت ذكر نشده است.

[2] بطل العلقمي، ج 2، ص 412 و 413.